همواره آرزوی بزرگ و دیرینه توسعهدهندگان برنامههای تحت وب ادامه اجرای برنامههایشان در صورت قطع شدن ارتباط از اینترنت بودهاست. اکنون گوگل آمده است که کابوس چند ساله آنان را به رویایی شیرین تبدیل کند!
Google Gears
شهرام انسان- دنیای کامپیوتر و ارتباطات
خبر منتشر شد: «محیط برنامهسازی تحتوب آفلاین گوگل ارائه شد.» اگر چه دوستداران تکنولوژیهای وب به خوبی میدانند این اولین تلاش برای ارائه محیطهای برنامهسازی آفلاین تحت وب نیست اما زمانی که گوگل بزرگ (!) وارد این گود میشود به معنای آن است که تحولاتی فراگیر در پیش روست. همواره آرزوی بزرگ و دیرینه توسعهدهندگان برنامههای تحت وب ادامه اجرای برنامههایشان در صورت قطع شدن ارتباط از اینترنت بودهاست. اکنون گوگل آمده است که کابوس چند ساله آنان را به رویایی شیرین تبدیل کند!
تکنولوژی Google Gears که در حال گذران نسخه آزمایشی (beta) خود است، یک محیط توسعه تحت وب سورس آزاد (open source) است که امکان ادامه بکارگیری برنامههای تحت وب بدون وجود ارتباط با کارگزار از طریق شبکه یا اینترنت را فراهم میسازد. به زبان سادهتر اگر در حالت عادی با قطع ارتباط شبکهای یا اینترنتی تمامی برنامههای تحت وب بدون امکان اجرا باقی میمانند، به کمک این محیط میتوان استفاده از برنامه را ادامه داد و در زمان ارتباط مجدد، تغییرات اعمال شده در حالت آفلاین را به کارگزار اصلی منتقل نمود.
این عمل به کمک سه گروه از API ارائه شده به زبان جاوا اسکریپت میسر شده است:
- ذخیرهسازی منابع و ارائه سرویس محلی به برنامه
- ذخیرهسازی اطلاعات در یک بانک اطلاعاتی رابطهای قابل جستوجو به صورت محلی!
- امکان اجرای کدهای غیر همزمان (asynchronous) جاوا اسکریپ برای بهبود کارایی برنامه محلی
گوگلی معماری ارائه شده در Google Gear را نتیجه آزمون ساختارهای مختلف برای برنامههای تحت وب آفلاین خوانده است. این معماری نکات زیر را در مورد هر برنامه مشخص میکند:
1. جداسازی لایه داده
2. تصمیمگیری در مورد اینکه چه قابلیتهایی از برنامه در حالت آفلاین پیادهسازی شوند. (استراتژی اتصال)
3. تصمیمگیری در مورد عملکرد modality برنامه
4. پیادهسازی همزمانی (یکسانسازی) اطلاعات
جداسازی لایه داده
در بیشتر برنامههای تحت وب امروزی لایهای به نام لایه داده در سرویس گیرنده (client) وجود ندارد.
سلام به دوستان عزیزم...ببخشید یه چند وقت نبودم و آپ
نکردم...منتها این دفعه یه حکایت جالب براتون آوردم...شاید
قبلاْ شنیده باشید...به هر حال خوندن دوباره ی اون خالی از
لطف نیست...منتظر نظرات دل گرم کننده شما هستم....
در بیمارستانی دو بیمار در یک اتاق بستری بودند.یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش که کنار تنها پنجره اتاق بود،بنشیند.ولی بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقی اش روی تخت بخوابد.آنها ساعت ها درباره همسر،خانواده ، و دوران سربازی شان صحبت میکردند و هر روز بعد از ظهر بیماری که تختش کنار پنجره بود می نشست و تمام چیز هایی که از بیرون از پنجره می دید برای هم اتاقی اش توصیف می کرد.پنجره رو به یک پارک بود که دریاچه زیبایی داشت ،مرغابی ها و قوها در دریاچه شنا می کردند و کودکان با قایق های تفریحی در آب سرگرم بودند.درختان کهن و آشیانه پرندگان به شاخسار های آن تصویر زیبایی را به وجود آورده بود همانطور که مرد کنار پنجره این جزییات را توصیف می کرد،هم اتاقی اش چشمانش را می بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می کرد و لبخندی که بر لبانش می نشست حکایت از احساس لطیفی بود که در دل او به وجود آمده بود.
هفته ها سپری می شد و دو بیمار با این مناظر زندگی میکردند.یک روز مرد کنار پنجره مرد و مستخدمان بیمارستان جسد او را از اتاق بیرون بردند.مرد دیگر که بسیار ناراحت بود درخواست کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند.پرستار این کار را با رضایت انجام داد.مرد به آرامی و با درد بسیار خود را به سمت پنجره کشاند تا بتواند آن مناظر زیبا را با چشمان خودش و به یاد دوستش ببیند.همین که نگاه کرد باورش نمی شد چیزی را که می دید غیر قابل قبول بود.یک دیوار بلند!همین!مرد حیرتناک به پرستار گفت:که هم اتاقی اش همیشه مناظر دل انگیزی را از پشت پنجره برای او توصیف می کرد، پس چی شده...؟؟؟
پرستار به سادگی گفت:ولی آن مرد کاملاً نابینا بود!